معرفی فیلم بخت پریشان ما (The Fault in Our Stars) اثر جان گرین

فیلم «بخت پریشان ما» (The Fault in Our Stars) یک درام عاشقانه تأثیرگذار برگرفته از رمان پرطرفدار جان گرین، داستان عشق هیزل و گاس، دو نوجوان مبتلا به سرطان را روایت می کند. این فیلم با رویکردی عمیق به مفاهیم زندگی، مرگ و امید، قلب میلیون ها بیننده را لمس کرده و ماندگار شده است.

تا حالا شده یه فیلم رو ببینید و تا مدت ها بعدش نتونید از ذهنتون بیرونش کنید؟ «بخت پریشان ما» دقیقاً یکی از همون فیلم هاست. یه اثر سینمایی که هم اشک هاتون رو سرازیر می کنه و هم یه عالمه درس زندگی بهتون میده. انگار سازنده هاش اومدن یه تیکه از واقعیت های تلخ و شیرین زندگی رو برداشتن و با کلی چاشنی عشق و امید، گذاشتن جلوی چشممون. این فیلم فقط یه داستان عاشقانه ساده نیست؛ خیلی عمیق تر از این حرفاست. تو این مقاله قراره با هم بریم ته و توی این فیلم دربیاریم، از شخصیت هاش گرفته تا پیام های پنهانش، و ببینیم چرا اینقدر تو دل مخاطبا جا باز کرده.

معرفی جامع فیلم بخت پریشان ما (The Fault in Our Stars): یه آشنایی خودمونی

بذارید اول یه کم از شناسنامه این فیلم براتون بگم. «بخت پریشان ما» در سال 2014 اکران شد و خیلی سریع تونست دل تماشاچی ها رو به دست بیاره. جاش بون، کارگردان خوش فکر این فیلم، تونست یه داستان به این حساسی رو طوری روایت کنه که هم باورپذیر باشه و هم تأثیرگذار. ژانر فیلم هم که مشخصه؛ یه درام عاشقانه درجه یک که گاهی اوقات رگه هایی از کمدی-درام هم توش دیده میشه تا فضا خیلی غمگین نشه.

بازیگران اصلی و اون نقش های به یادماندنی شون

یکی از نقاط قوت اصلی این فیلم، بازی های خیره کننده بازیگراشه. شایلین وودلی و انسل الگورت، زوج اصلی این فیلم، چنان شیمی خاصی با هم داشتن که اصلاً نمی شد عشق و دلبستگی شون رو باور نکرد. اون ها نقش هیزل گریس لنکستر و آگوستوس واترز رو ایفا کردن، دو نوجوون که هر کدومشون به نوعی با سرطان دست و پنجه نرم می کنن.

نام بازیگر	نقش	توضیحات
شایلین وودلی	هیزل گریس لنکستر	دختری با سرطان تیروئید که به ریه هایش سرایت کرده. دختری درون گرا و بسیار باهوش.
انسل الگورت	آگوستوس واترز (گاس)	پسری با سرطان استخوان که یک پایش را از دست داده. خوش بین، شوخ طبع و عاشقِ اثر گذاشتن.
لورا درن	فِرَنی (مادر هیزل)	مادر دلسوز و نگران هیزل.
نات وولف	آیزاک	دوست صمیمی گاس که به دلیل سرطان، بینایی اش را از دست می دهد.
ویلم دفو	پیتر ون هوتن	نویسنده منزوی و بداخلاق کتاب محبوب هیزل.

این فیلم با بودجه ای حدود 12 میلیون دلار ساخته شد، اما موفقیت تجاری بی نظیری داشت و تونست بیش از 307 میلیون دلار در گیشه جهانی بفروشه. این یعنی مردم سراسر دنیا عاشق این داستان شدن و ازش استقبال بی نظیری کردن.

منبع اقتباس: از رمان تا پرده نقره ای

داستان «بخت پریشان ما» برگرفته از رمان فوق العاده ای به همین نام نوشته جان گرین، نویسنده محبوب آمریکاییه. جان گرین که استاد نوشتن رمان های نوجوانانه با محتوای عمیق و فلسفیه، تونسته بود تو این کتاب، یه عالمه احساس و تفکر رو کنار هم بذاره. اسم کتاب، The Fault in Our Stars، خودش یه ارجاع مستقیم به نمایشنامه مشهور ژولیوس سزار از شکسپیره که می گه: «خطا، بروتوس عزیز، از ستاره بخت ما نیست، بلکه از خود ماست که دون پایه مانده ایم.» این جمله بهمون میگه که خیلی وقتا مشکلات و بدبختی ها رو نباید گردن سرنوشت انداخت، بلکه خودمون هم توش نقش داریم. البته تو داستان ماجرا یه خورده فرق داره و بیشتر به همون قسمت «بخت پریشان ما» برمی گرده که انگار بعضی وقتا شانس با آدم یار نیست.

فیلمنامه هم وفاداری زیادی به رمان اصلی داره. البته خب، همیشه تو اقتباس های سینمایی یه سری تغییرات کوچیک هست، ولی کلیت داستان، شخصیت ها و حتی دیالوگ های معروف کتاب رو می تونید تو فیلم هم پیدا کنید. این وفاداری به رمان، یکی از دلایل اصلی موفقیت فیلمه چون طرفداران کتاب رو هم راضی نگه داشت.

خلاصه داستان: عشقی که به هیچ مرزی اعتقاد نداشت

همونطور که گفتیم، شخصیت های اصلی ما هیزل و گاس هستن. هیزل یه دختر شانزده ساله باهوش و کمی بدبین که سه ساله با سرطان تیروئید دست و پنجه نرم می کنه، سرطانی که به ریه هاش هم سرایت کرده و باعث شده همیشه یه کپسول اکسیژن کوچیک با خودش داشته باشه. مامان و باباش، که نگران افسردگی هیزل هستن، مجبورش می کنن تو یه گروه حمایتی برای بچه های سرطانی شرکت کنه.

شروع آشنایی و آغاز یه رابطه خاص

تو یکی از جلسات همون گروه حمایتیه که هیزل با گاس آشنا میشه. گاس یه پسر خوش تیپ، شوخ طبع و به شدت خوش بینه که به خاطر سرطان استخوان، یک پاشو از دست داده و پروتز داره. از همون لحظه اول، گاس مجذوب هیزل میشه و سعی می کنه سر صحبت رو باهاش باز کنه. هیزل اولش کمی گارد می گیره، اما کم کم با شوخ طبعی و نگاه خاص گاس به زندگی، دلش نرم میشه. اون ها شروع می کنن به وقت گذروندن با هم، فیلم دیدن، حرف زدن درباره کتاب هاشون و کم کم یه عشق پاک و عمیق بینشون شکل می گیره.

یکی از نکات جالب تو رابطه این دو، اصرار هیزل به گاسه که رمان مورد علاقه اش، «رنج باشکوه» (An Imperial Affliction) رو بخونه. این کتاب یه جورایی برای هیزل یه نماد از زندگی خودشه؛ یه داستان ناتمام درباره یه دختر سرطانی که آخرش معلوم نمیشه چی میشه. همین باعث میشه گاس تصمیم بگیره برای هیزل کاری کنه که آرزوی دیدن نویسنده این کتاب رو، یعنی پیتر ون هوتن، محقق کنه.

سفر رویایی به آمستردام

با کلی تلاش و جور کردن هزینه از طریق یه سازمان خیریه، هیزل، گاس و مادر هیزل راهی آمستردام میشن تا با پیتر ون هوتن ملاقات کنن. این سفر پر از لحظات شیرین و تلخه. از شام رمانتیکشون تو یه رستوران شیک تا بازدید از موزه آن فرانک. صحنه موزه آن فرانک یکی از قوی ترین و تأثیرگذارترین سکانس های فیلمه؛ جایی که هیزل با نفس های بریده بریده از پله های تنگ موزه بالا میره و بالاخره به اتاق مخفی آن فرانک میرسه، دختری که تو شرایطی سخت تر از هیزل، زندگی کرد و امید داشت. این صحنه نمادی از مبارزه و امیدواریه.

اما ملاقات با پیتر ون هوتن، اون چیزی نیست که انتظارش رو دارن. نویسنده مورد علاقه شون یه مرد مست و بداخلاق از آب درمیاد که نه تنها جواب سوالاشون رو نمیده، بلکه باهاشون بدرفتاری هم می کنه. این ناامیدی، ضربه بزرگی به هیزل و گاس می زنه.

پیچش های داستانی و اوج عاطفی ماجرا

بعد از برگشت از آمستردام، اوضاع بدتر میشه. گاس که فکر می کرد بیماری اش خاموش شده، با خبر بدی روبرو میشه: سرطانش برگشته و این بار شدیدتر از قبله. اینجاست که نقشه ها و آرزوهای این دو نفر، مثل یه خونه پوشالی فرو می ریزه. گاس ضعیف و ضعیف تر میشه و هیزل با تمام وجود کنارشه. اون ها سعی می کنن تا آخرین لحظه از هر دقیقه شون استفاده کنن و عشقشون رو عمیق تر از قبل تجربه کنن.

یکی از سکانس های فراموش نشدنی فیلم، مراسم خاکسپاری نمایشی گاسه که خودش قبل از مرگش ترتیب میده. اون از هیزل و آیزاک میخواد که براش مرثیه بخونن. این صحنه، هرچند غم انگیزه، اما پر از شوخی و عشقه و نشون میده که چطور گاس حتی تو لحظات آخر زندگیش هم سعی می کرد با شوخ طبعی و امید با همه چیز روبرو بشه. پایان فیلم هم که دیگه نیازی به گفتن نیست، قلب هر تماشاگری رو به درد میاره و تا مدت ها تو ذهنش میمونه.

«بعضی بی نهایت ها، از بی نهایت های دیگه بزرگ ترن.» این دیالوگ، خلاصه عشق هیزل و گاسه، که نشون میده حتی تو یه مدت کوتاه هم میشه بی نهایت عاشق بود و زندگی کرد.

نگاه عمیق تر به تم ها و مفاهیم اصلی فیلم: یه کمی فلسفی شیم؟

«بخت پریشان ما» فقط یه فیلم عاشقانه نیست؛ پر از مفاهیم عمیق فلسفی و انسانیه که آدم رو به فکر فرو می بره.

عشق در سایه مرگ و بیماری: وقتی عشق قوی تر از همه چیزه

شاید مهم ترین تم فیلم، عشق باشه. اما نه یه عشق معمولی، یه عشقی که تو سایه مرگ و بیماری بزرگ میشه. هیزل و گاس بهمون نشون میدن که حتی وقتی زندگی خیلی کوتاه و پر از رنجه، میشه عاشق شد، میشه لحظات شاد رو تجربه کرد و میشه از هر دقیقه زندگی لذت برد. عشق اون ها بی قید و شرطه و بهمون یاد میده که ارزش زندگی به مدت زمانش نیست، بلکه به عمق و کیفیتشه.

ترس از فراموشی و جستجوی معنای زندگی: می خوام یادم بمونه

یکی از دغدغه های اصلی گاس، ترس از فراموش شدنه. اون دوست داره یه اثر از خودش تو دنیا بذاره، یه کاری کنه که بعد از مرگش هم به یادش بیفتن. همین ترس از فراموشی باعث میشه یه بخش مهمی از شخصیتش رو شکل بده. اما هیزل بهش یاد میده که لزوماً نباید کار بزرگی برای یاد موندن انجام داد، گاهی اوقات فقط عاشق بودن و مهربان بودن برای نزدیک ترین آدم های زندگیت کافیه.

نماد سیگار خاموش گاس: یه ژست خاص و عمیق

گاس همیشه یه سیگار خاموش رو بین لباش میذاره، اما هیچ وقت روشنش نمی کنه. وقتی هیزل ازش می پرسه چرا این کارو می کنی، گاس می گه: «این یه استعاره ست. تو آلت قتلت رو بین دندون هات میذاری، اما هیچ وقت بهش قدرت انجام کشتن رو نمیدی.» این دیالوگ خیلی عمیقه؛ نشون میده که گاس حتی تو مواجهه با سرطان، با مرگ، سعی می کنه کنترل رو به دست بگیره. اون می خواد با ترس هاش روبرو بشه، اما بهشون اجازه نده که زندگی اش رو نابود کنن. یه جورایی داره با سرطانش مبارزه می کنه، حتی اگه نتونه شکستش بده.

رنج باشکوه و پذیرش واقعیت: زیبایی تو دل سختی

رمان «رنج باشکوه» که هیزل عاشقشه، خودش یه مفهوم مهم تو فیلمه. این کتاب هیچ پایان مشخصی نداره و هیزل همش دوست داره بدونه شخصیت هاش آخرش چی میشن. این کتاب یه جورایی استعاره ای از زندگی خود آدماست؛ زندگی ای که همیشه پایانش مشخص نیست و پر از رنج هاییه که باید باهاش کنار اومد. فیلم بهمون نشون میده که رنج و درد بخشی از زندگیه، اما میشه تو دل همین رنج ها، چیزهای قشنگ و باشکوهی هم پیدا کرد، مثل عشق هیزل و گاس.

امید، ناامیدی و قدرت تاب آوری: تعادلی که معجزه می کنه

«بخت پریشان ما» خیلی خوب تعادل رو بین امید و ناامیدی برقرار می کنه. با اینکه فیلم پر از صحنه های غم انگیزه و با واقعیت های تلخ بیماری روبرو میشه، اما هیچ وقت به طور کامل ناامیدکننده نیست. همیشه بارقه هایی از امید، از شادی و از قدرت روح انسانی رو نشون میده. این فیلم بهمون یادآوری می کنه که حتی تو سخت ترین شرایط هم میشه مقاومت کرد، میشه لبخند زد و میشه زندگی رو با تمام وجود پذیرفت.

ارتباط با داستان آن فرانک: دو داستان، یک پیام

همونطور که گفتیم، صحنه موزه آن فرانک خیلی مهمه. آن فرانک دختری بود که در طول جنگ جهانی دوم، به مدت دو سال تو یه اتاق مخفی زندگی کرد و خاطراتش رو نوشت. هیزل هم یه جورایی تو قفس بیماری خودشه. وقتی هیزل تو موزه آن فرانک اون جمله معروف آن رو می شنوه که می گه: «وقتی به آسمون نگاه می کنم، خوشحال و سرزنده و امیدوار میشم»، این جمله براش الهام بخش میشه. این صحنه، همزیستی دو داستان از رنج و امید رو نشون میده که در زمان ها و مکان های متفاوت اتفاق افتادن، اما یه پیام مشترک دارن: زندگی در سخت ترین شرایط هم ارزش زندگی کردن رو داره.

بازیگران و اون شیمی فوق العاده شون: نقش آفرینی هایی از جنس قلب

واقعاً باید به شایلین وودلی و انسل الگورت تبریک گفت. اون ها تونستن نقش هاشون رو طوری ایفا کنن که انگار واقعاً همون هیزل و گاس هستن. بازی هاشون طبیعی، پر از احساس و بسیار باورپذیر بود. این باورپذیری به خاطر شیمی قوی بین اون هاست که باعث شد رابطه عاشقانه هیزل و گاس، عمیق و واقعی به نظر بیاد.

شایلین وودلی (در نقش هیزل گریس): یه دختر باهوش و خسته اما پر از شور زندگی

شایلین وودلی تونست ظرافت ها و پیچیدگی های شخصیت هیزل رو به بهترین شکل نشون بده. از خستگی و ناامیدی اولیه هیزل گرفته تا هوش بالا و اون نگاه خاصش به زندگی و مرگ. اون به خوبی تونست دختری رو به تصویر بکشه که با اینکه خودش به آخر خط رسیده، اما هنوز هم عمیقاً عاشق میشه و از زندگی لذت می بره. بازی شایلین یه جورایی هم درونی بود و هم بیرونی؛ هم می تونستی رنجش رو تو چشماش ببینی و هم امید و عشقش رو.

انسل الگورت (در نقش آگوستوس واترز): یه گاس کاریزماتیک و دوست داشتنی

انسل الگورت هم که اصلاً فوق العاده بود. اون با کاریزما و انرژی خاص خودش، تونست شخصیت گاس رو زنده کنه. گاسی که با وجود از دست دادن پاش، هنوز هم پر از اعتماد به نفسه، شوخ طبعه و عاشق زندگیه. انسل تونست اون لایه های پنهان تر شخصیت گاس، مثل ترسش از فراموش شدن یا لحظات ضعفش رو هم به خوبی به نمایش بذاره. شیمی بین شایلین و انسل، واقعاً یکی از دلایل اصلیه که این فیلم انقدر محبوب شده.

باید به بازی های مکمل هم اشاره کرد. لورا درن در نقش مادر هیزل، واقعاً درخشان بود و تونست نگرانی ها و عشق یه مادر رو به بهترین شکل به تصویر بکشه. ویلم دفو هم با اینکه نقشش کوتاه بود، اما به خوبی تونست اون نویسنده منزوی و بداخلاق رو بهمون نشون بده و حسابی اعصابمون رو به هم بریزه!

جنبه های فنی و هنری فیلم: جزئیات مهمی که شاید به چشم نیومدن

علاوه بر بازی های خوب و داستان قوی، جنبه های فنی فیلم هم خیلی به موفقیتش کمک کرده.

کارگردانی جاش بون: سادگی در عین عمق

جاش بون، کارگردان فیلم، رویکرد خیلی هوشمندانه ای رو در پیش گرفت. اون داستان رو ساده و بی آلایش روایت کرد، بدون اینکه بخواد وارد حواشی اضافه بشه یا از جلوه های ویژه عجیب غریب استفاده کنه. تمرکزش روی شخصیت ها، دیالوگ ها و احساسات بود. همین سادگی در کارگردانی باعث شد که عمق داستان و پیام های اون بیشتر به چشم بیاد و مخاطب بتونه راحت تر با شخصیت ها ارتباط برقرار کنه.

فیلم برداری و فضاسازی: از پیتسبرگ تا آمستردام

فیلم برداری هم خیلی خوب از آب دراومده بود. از فضاهای خونه و بیمارستان تو پیتسبرگ گرفته تا خیابون های زیبای آمستردام، همه جا به خوبی تونستن اتمسفر مورد نیاز فیلم رو بسازن. آمستردام با اون کانال ها و کوچه پس کوچه های قشنگش، یه فضای رؤیایی و رمانتیک رو برای لحظات عاشقانه هیزل و گاس فراهم کرد که با سختی های زندگی واقعی اون ها در تضاد بود.

موسیقی متن: جادویی که احساسات رو سرازیر می کنه

موسیقی متن «بخت پریشان ما» یکی از بهترین هاست. موسیقی تو این فیلم نقش حیاتی داره و کمک می کنه احساسات شخصیت ها و صحنه ها خیلی عمیق تر به مخاطب منتقل بشه. آهنگ هایی که تو لحظات مختلف فیلم پخش میشن، چنان با داستان عجین شدن که اصلاً نمی تونی تصور کنی فیلم بدون اون ها چطور بود.

چند تا از آهنگ های کلیدی فیلم که حتماً شنیدنشون بهتون توصیه میشه:

• Not About Angels از Birdy: این آهنگ تو یکی از احساسی ترین و مهم ترین سکانس های فیلم پخش میشه و به معنای واقعی کلمه، اشک هاتون رو در میاره.
• Oblivion از Indians: این آهنگ تو صحنه ورود هیزل و گاس به آمستردام پخش میشه و یه حس رؤیایی و هیجان انگیز رو منتقل می کنه.
• Long Way Down از Tom Odell: این آهنگ هم تو لحظات مهمی از فیلم، حس غم و دلتنگی رو به خوبی به تصویر می کشه.

موسیقی متن فیلم، یه جورایی خودش یه شخصیت مستقل تو فیلمه که مدام داره باهاتون حرف می زنه و احساساتتون رو به بازی می گیره.

بازخوردها، موفقیت تجاری و تاثیر فرهنگی: بخت پریشان چطور ترکوند؟

همونطور که گفتیم، «بخت پریشان ما» از همون اول که اکران شد، هم از طرف منتقدان و هم از طرف مخاطبان با استقبال خیلی خوبی روبرو شد. منتقدا بازی ها، کارگردانی و البته داستان تأثیرگذارش رو تحسین کردن. مخاطبان هم که دیگه هیچی، صف های طولانی جلوی سینماها و اشک هایی که سرازیر می شد، نشون دهنده این بود که فیلم تونسته به قلبشون نفوذ کنه.

موفقیت تو گیشه هم که گواه این حرفاست. فیلم با بودجه کمی ساخته شد اما فروش بی نظیری داشت که نشون میده موضوعات مرتبط با عشق، بیماری و امید، چقدر برای مردم مهمه و همیشه جایگاه خودشون رو دارن.

تاثیر فرهنگی و بحث ترجمه عنوان فیلم

این فیلم خیلی زود به یه پدیده فرهنگی تبدیل شد، مخصوصاً بین جوونا. خیلی ها از روی کنجکاوی فیلم رو دیدن و بعد رفتن سراغ کتابش. «بخت پریشان ما» تونست این ژانر رو یه قدم جلوتر ببره و نشون بده که فیلم های عاشقانه نوجوانانه هم میتونن عمیق و پر از معنا باشن.

یه بحث جالبی هم که سر عنوان فیلم تو ایران مطرح شد، ترجمه The Fault in Our Stars بود. بعضیا معتقدن ترجمه خطای ستارگان بخت ما که دقیقاً از روی جمله شکسپیر برداشته شده، درسته. بعضی ها هم مثل عنوان رایج بخت پریشان ما رو ترجیح میدن که به نظرم بیشتر حس و حال فیلم رو منتقل می کنه و زیباتره. هرچند که در نهایت این عنوان خطای ستارگان بخت ما بود که به طور رسمی برای رمان ترجمه شد.

چرا باید (و چرا شاید نباید) این فیلم رو ببینید؟ یه راهنمای کوچیک

خب، تا اینجا کلی درباره فیلم «بخت پریشان ما» حرف زدیم. حالا اگه هنوز ندیدینش، شاید براتون سوال باشه که آیا ارزش دیدن داره یا نه. بذارید یه راهنمای کوچیک بهتون بدم.

دلایل تماشای فیلم: وقتی دلتون یه تجربه عمیق می خواد

1. داستان عمیق و تأثیرگذار: اگه دنبال یه داستان عاشقانه هستید که فراتر از کلیشه ها باشه و بهتون فکر بده، این فیلم برای شماست.
2. بازی های قوی و باورپذیر: شایلین وودلی و انسل الگورت واقعاً درخشانن و شیمی بینشون فوق العاده ست.
3. موسیقی متن بی نظیر: آهنگ های فیلم به قدری زیبا و هماهنگ با داستان هستن که خودتون رو تو عمق احساسات غرق می کنید.
4. پیام های زندگی بخش: فیلم بهتون یاد میده که چطور با رنج کنار بیاید، از هر لحظه زندگی لذت ببرید و حتی تو سخت ترین شرایط هم امید داشته باشید.
5. تحلیل نمادها و مفاهیم فلسفی: اگه از فیلم هایی خوشتون میاد که لایه های پنهان دارن و میشه راجع بهشون فکر کرد و بحث کرد، این فیلم عالیه.

نکات قابل توجه پیش از تماشا: اگه حساسید، حواستون باشه!

البته باید بگم که این فیلم ممکنه برای بعضی ها کمی سنگین باشه. ماهیت داستان غم انگیزه و با بیماری و مرگ سروکار داره. پس اگه از اون دسته افرادی هستید که خیلی زود تحت تأثیر قرار می گیرید و ناراحت میشید، شاید بهتر باشه یه دستمال کاغذی کنارتون داشته باشید! این فیلم قراره شما رو به چالش بکشه، احساساتتون رو قلقلک بده و قطعاً اشک هاتون رو در میاره. اما خب، ارزشش رو داره.

سوالات متداول (FAQ): جواب هایی که دنبالش بودین

چون این فیلم کلی سوال تو ذهن مخاطبا ایجاد کرده، بیاید به چند تا از پر تکرارترین سوالا جواب بدیم.

آیا کتاب رنج باشکوه (An Imperial Affliction) واقعاً وجود داره؟

نه، متأسفانه کتاب رنج باشکوه (An Imperial Affliction) که هیزل گریس عاشقشه و دنبال نویسنده اش، پیتر ون هوتن، می گرده، یه کتاب کاملاً خیالیه و فقط تو دنیای داستان جان گرین وجود داره. خیلی ها بعد از دیدن فیلم یا خوندن کتاب دنبالش گشتن، ولی همچین کتابی تو واقعیت نوشته نشده.

معنی دقیق سیگار خاموش گاس چیه؟

همونطور که تو متن هم اشاره کردیم، سیگار خاموش گاس یه استعاره قویه. خودش می گه: «تو آلت قتلت رو بین دندون هات میذاری، اما هیچ وقت بهش قدرت انجام کشتن رو نمیدی.» این جمله یعنی گاس می خواد با سرطانش، با عامل مرگش، روبرو بشه، اون رو کنترل کنه و بهش اجازه نده که زندگی اش رو تسخیر کنه. یه جورایی داره قدرت مرگ رو نمی پذیره و بهش نشون میده که حتی با وجود بیماری، خودش ارباب سرنوشتشه.

آیا داستان فیلم و کتاب بخت پریشان ما بر اساس واقعیته؟

خیر، داستان فیلم و کتاب بخت پریشان ما تخیلیه و بر اساس اتفاقات واقعی ساخته نشده. اما جان گرین، نویسنده رمان، برای نوشتن این کتاب از تجربیات واقعی بیماران سرطانی، مخصوصاً یه دختر به اسم اِستر اِرل که خودش هم با سرطان تیروئید مبارزه می کرد و از طرفدارای جان گرین بود، الهام گرفته. پس اگرچه شخصیت ها و اتفاقات اصلی تخیلی هستن، اما احساسات و چالش هایی که باهاش روبرو میشن، ریشه های واقعی دارن.

موسیقی های اصلی و معروف فیلم چه نام دارن؟

موسیقی متن این فیلم واقعاً بی نظیره. چند تا از معروف ترین آهنگ هاش اینان:

• Not About Angels از Birdy
• Oblivion از Indians
• All of the Stars از Ed Sheeran (این آهنگ تو تریلر فیلم هم استفاده شده)
• Long Way Down از Tom Odell
• Wait از M83

پایان فیلم بخت پریشان ما چی میشه؟

پایان فیلم، همونطور که انتظار میره، غم انگیزه. آگوستوس واترز به دلیل عود کردن سرطانش، فوت می کنه. قبل از فوتش، گاس از هیزل و دوستش آیزاک می خواد که براش مراسم خاکسپاری نمایشی برگزار کنن و مرثیه بخونن. هیزل در اون مراسم یه مرثیه زیبا و احساسی برای گاس می خونه. بعد از مرگ گاس، هیزل می فهمه که گاس قبل از فوتش، یه نامه ای برای پیتر ون هوتن فرستاده بود و توش از هیزل تعریف کرده بود و خواسته بود که ون هوتن، پایان رمان رنج باشکوه رو برای هیزل بنویسه. فیلم با خوندن این نامه توسط هیزل و یادآوری خاطراتش با گاس تموم میشه، در حالی که نشون میده عشقشون، با وجود زمان کوتاهش، تا ابد تو قلب هیزل و اون هایی که با گاس آشنا بودن، زنده می مونه.

نتیجه گیری: یه خاطره شیرین و تلخ که تا ابد باهاتون می مونه

«بخت پریشان ما» فقط یه فیلم نیست، یه تجربه عمیق و یه سفر احساسیه. این فیلم بهمون نشون میده که زندگی، با تمام رنج ها و سختی هاش، هنوز هم زیباست. میشه تو دل بیماری، عشق پیدا کرد؛ میشه تو سایه مرگ، امید کاشت و میشه از لحظه لحظه زندگی، حتی اگه کوتاه باشه، لذت برد. پیامی که «بخت پریشان ما» بهمون میده اینه که ارزش زندگی به تعداد سال هایی نیست که نفس می کشیم، بلکه به عمقی هست که زندگی می کنیم و به اثری هست که روی بقیه می ذاریم.

این فیلم شاید اشکتون رو دربیاره، شاید دلتون رو بلرزونه، اما مطمئن باشید تا مدت ها بعد از دیدنش، یه جای گرم و نرم تو قلبتون پیدا می کنه و هر وقت بهش فکر کنید، یه حس شیرین و تلخ تو وجودتون بیدار میشه. «بخت پریشان ما» یه اثر ماندگار تو ژانر خودش محسوب میشه و اگه تا حالا ندیدینش، واقعاً یه تجربه ناب رو از دست دادین. پس اگه دنبال یه فیلم هستید که هم سرگرمتون کنه و هم بهتون فکر بده و قلبتون رو لمس کنه، همین الان برید سراغ «بخت پریشان ما».