
معرفی و نقد سریال رچد
پرستار میلدرد رچد، شخصیتی که از دل رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته بیرون آمد و با فیلم دیوانه از قفس پرید به یک نماد شرارت در سینما تبدیل شد، همیشه مرموز و سوال برانگیز بوده است. حالا سریال «رچد» (Ratched) از نتفلیکس، با بازی شاهکار سارا پلسون و کارگردانی رایان مورفی، به سراغ گذشته این پرستار تاریک دل می رود تا ببینیم ریشه های این جنون از کجا آب می خورد.
اگه شما هم مثل خیلی ها شیفته شخصیت های پیچیده و داستان های روان شناختی هستید، پس حتماً نام پرستار رچد به گوشتون خورده. شخصیتی که انگار از همون لحظه اول که پا به دنیای سینما گذاشت، یک جنجال به پا کرد و جایگاهش رو بین شرورترین آدم های تاریخ سینما محکم کرد. یادمه برای اولین بار که فیلم دیوانه از قفس پرید رو دیدم، بیشتر از اینکه از کاراکتر رندال مک مورفی شوکه بشم، از سردی و بی رحمی پرستار رچد بهت زده شده بودم. اون نگاه نافذ، اون لبخندهای مرموز و اون کنترل بی چون و چرای روی بیماران، یه تصویری ساخت که تا سال ها از ذهنم بیرون نرفت. همیشه این سوال تو ذهنم بود که یه آدم چطور می تونه این قدر بی رحم و بی عاطفه باشه؟ چطور چنین شخصیتی شکل گرفته؟ خب، حالا رایان مورفی، استاد ژانر وحشت و درام، با سریال «رچد» اومده تا به این سوالات جواب بده. البته نه هر جوابی، بلکه جوابی که فقط خودش می تونه بده، با همون سبک بصری خیره کننده و شخصیت پردازی های عمیق و گاهی اغراق آمیز.
سریال «رچد» یه پیش درآمد برای داستان اصلی این پرستار معروفه، یعنی برمی گرده به سال های قبل از اینکه اون به اون هیولای بی رحم آسایشگاه اورگان تبدیل بشه. اگه از طرفدارای داستان ترسناک آمریکایی (American Horror Story) یا بقیه کارهای مورفی باشید، می دونید که اون تو خلق فضاهای گوتیک، عجیب و دیوانه وار استاده و «رچد» هم کاملاً با امضای خاص خودش ساخته شده. تو این مقاله، می خوایم یه سفر بکنیم به اعماق دنیای «رچد» و ببینیم این سریال چقدر تو به تصویر کشیدن گذشته این پرستار موفق بوده، چه نقاط قوت و ضعفی داره و اصلاً ارزش دیدن داره یا نه. پس آماده باشید برای یه تحلیل حسابی از «معرفی و نقد سریال رچد».
ریشه های جنون: از ادبیات تا پرده سینما
قبل از اینکه پا به دنیای پر از رمز و راز «رچد» بذاریم، بد نیست یه نگاهی به ریشه هاش بندازیم. ریشه هایی که از یه رمان کلاسیک شروع می شه و به یکی از فیلم های ماندگار تاریخ سینما می رسه.
منشأ داستان: رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» کن کیسی
همه چیز با رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته (One Flew Over the Cuckoo’s Nest) نوشته «کن کیسی» شروع شد. این رمان که سال ۱۹۶۲ منتشر شد، به سرعت به یکی از آثار مهم ادبیات آمریکا تبدیل شد. کیسی تو این رمان، از تجربه های خودش تو یه آسایشگاه روانی الهام گرفته بود. فضایی که توصیف می کرد، یه جورایی نماد جامعه ای بود که افراد رو به خاطر متفاوت بودن یا نپذیرفتن قوانینش، سرکوب می کرد.
شخصیت پرستار میلدرد رچد تو این رمان، نماینده همین سیستم سرکوب گر بود. یه زن سرد، مقتدر و بی عاطفه که با ظاهر آرومش، باطن سادیستی خودش رو پنهان می کرد. اون با قوانین سخت گیرانه و رفتارهای کنترل گرانه، نه تنها به بیماران کمک نمی کرد، بلکه اون ها رو بیشتر به سمت جنون و انزوا می کشوند. رمان کیسی یه نقد تند و تیز به سیستم روان پزشکی اون زمان بود و نشون می داد که چطور بیماران رو مثل زندانی ها کنترل می کردن و از درمان به عنوان ابزاری برای از بین بردن روحیه و استقلال استفاده می کردن.
اقتباس سینمایی «دیوانه از قفس پرید» (One Flew Over the Cuckoo’s Nest)
اگه رمان کیسی یه جرقه بود، فیلم دیوانه از قفس پرید به کارگردانی «میلوش فورمن» و بازی «جک نیکلسون» و «لوئیز فلچر»، آتیشی به پا کرد که هنوز شعله هاش روشنه. این فیلم که سال ۱۹۷۵ ساخته شد، تونست ۵ جایزه اصلی اسکار رو ببره و تبدیل به یه شاهکار بی بدیل تو تاریخ سینما بشه.
نقش آفرینی «لوئیز فلچر» در نقش پرستار رچد، واقعاً بی نظیر بود. اون موفق شد تصویری از یک آنتاگونیست کلاسیک رو خلق کنه که با نگاهش، با سکوتش و با رفتارهای ظاهراً منطقی اما بی رحمانه اش، مخاطب رو به وحشت بندازه. فلچر تونست این شخصیت رو از دل صفحات رمان بیرون بیاره و بهش زندگی ببخشه، یه زندگی سرد و بی رحم که تا سال ها بعد، اسم پرستار رچد رو به عنوان مترادف شرارت و کنترل گری تو ذهن ها حک کرد. می دونید، بعضی وقت ها یه بازیگر با یه نقش این قدر عجین می شه که حتی تصورش هم سخته کس دیگه ای بتونه اون نقش رو بازی کنه. نقش فلچر تو دیوانه از قفس پرید دقیقاً همین طوره.
لوئیز فلچر با نقش آفرینی ماندگارش در «دیوانه از قفس پرید»، پرستار رچد را از یک شخصیت کاغذی به نمادی از شرارت و کنترل گری تبدیل کرد که تا ابد در تاریخ سینما ماندگار شد.
آیا پرستار رچد یک شخصیت واقعی است؟
یکی از سوالات مهمی که همیشه ذهن طرفدارهای «پرستار رچد» رو مشغول کرده، اینه که آیا این شخصیت واقعی بوده؟ راستش رو بخواید، نه. پرستار میلدرد رچد کاملاً یه شخصیت «تخیلی» هستش. اما خب، «کن کیسی»، نویسنده رمان، خودش بارها گفته که این شخصیت رو بر اساس تجربیات شخصی خودش از یه پرستار تو آسایشگاه روانی «منلو پارک کالیفرنیا» خلق کرده. یعنی یه جورایی، از یه الهام واقعی اومده، اما خودش کاملاً ساخته ذهن کیسی بوده. یه کم مثل جوکر که شخصیتش تخیلیه، ولی ریشه هاش تو مشکلات و نابرابری های جامعه ممکنه واقعی باشه. پس خیالتون راحت، لازم نیست نگران باشید که ممکنه یه پرستار این جوری دور و برمون باشه!
ورود به دنیای رچد: داستان، شخصیت ها و سازندگان
حالا که با ریشه های این شخصیت آشنا شدیم، وقتشه وارد دنیای سریال «رچد» بشیم. دنیایی که رایان مورفی با سبک و سیاق خاص خودش برامون ساخته.
خلاصه داستان سریال رچد (بدون اسپویل های کلیدی)
داستان سریال «رچد» ما رو می بره به سال 1947. تو این سال، یه پرستار جوون و مرموز به اسم «میلدرد رچد» (با بازی درخشان سارا پلسون) وارد آسایشگاه روانی «لوسیا» تو کالیفرنیای شمالی می شه. این آسایشگاه، یه مرکز معروفه که توش آزمایش های جدید و گاهی بی رحمانه ای برای درمان ذهن انسان انجام می شه. میلدرد رچد، با ظاهر موقر و آراسته اش، خودش رو یه پرستار وظیفه شناس و فداکار نشون می ده و سعی می کنه تو این سیستم نفوذ کنه. اما خب، پشت این ظاهر آراسته، هدف های پنهان و تاریکی داره که کم کم رو می شه.
هدف اصلی اون چیه؟ خب، ماجرا به «ادموند تالسون» (با بازی فین ویتروک) برمی گرده؛ یه قاتل سریالی که به خاطر قتل چند کشیش به این آسایشگاه منتقل شده و باید تحت نظر دکتر «ریچارد هانوور» (مدیر آسایشگاه) درمان بشه. میلدرد رچد سعی می کنه با نفوذ به سیستم و استفاده از نقاط ضعف آدم ها، راه خودش رو باز کنه و به هدف پنهانش برسه. سریال نشون می ده که چطور این پرستار مرموز، قدم به قدم به سمت همون شخصیت شیطانی و کنترل گری که تو پرواز بر فراز آشیانه فاخته دیدیم، پیش می ره و نشون می ده که هیولاها متولد نمی شن، ساخته می شن.
ستاره سازان پشت دوربین و جلوی دوربین
پشت هر سریال موفقی، یه تیم حرفه ای و ستاره ساز وجود داره. «رچد» هم از این قاعده مستثنی نیست.
رایان مورفی (Ryan Murphy): استاد زیبایی شناسی و ترس
اگه کارهای رایان مورفی رو دیده باشید، می دونید که اون یه سبک خاص و منحصر به فرد تو کارگردانی و تهیه کنندگی داره. از داستان ترسناک آمریکایی بگیر تا هالیوود، همه کارهای اون یه جور امضای خاص دارن: طراحی بصری خیره کننده، فضاهای گوتیک، داستان سرایی های پیچیده و انتخاب بازیگرای کاربلد. مورفی تو «رچد» هم همین امضا رو حفظ کرده. اون عاشق اغراقه، هم تو شخصیت ها و هم تو فضاسازی. شاید بعضی ها از این اغراق خوششون نیاد، ولی خب این سبک مورفیه و تو «رچد» هم حسابی ازش استفاده کرده تا یه دنیای بصری عجیب و پر از رنگ های جیغ و تضاد برامون بسازه.
سارا پلسون (Sarah Paulson): تجلی شرارت پنهان
اگه «رایان مورفی» رو بشناسید، قطعاً «سارا پلسون» رو هم می شناسید. پلسون یکی از بازیگرای ثابت و محبوب مورفیه و تو خیلی از کاراش مثل داستان ترسناک آمریکایی بازی کرده. ولی نقش میلدرد رچد تو این سریال، واقعاً یه چیز دیگه ست. پلسون تونسته این شخصیت رو به یه شکلی بازی کنه که همزمان هم ازش بترسید، هم از پیچیدگی هاش لذت ببرید و هم گاهی اوقات براش دل بسوزونید. اون تونسته آسیب پذیری ها و زخم های گذشته میلدرد رو نشون بده، در کنار اون میل به کنترل و دستکاری بقیه. به جرئت می تونم بگم بازی پلسون تو این سریال یکی از بهترین بازی های کارنامه هنریشه و یکی از دلایل اصلیه که باید «رچد» رو دید.
سارا پلسون در نقش میلدرد رچد، پیچیدگی و دوگانگی شخصیتی او را به گونه ای به تصویر می کشد که هم از او بترسید، هم برایش دل بسوزانید، و هم از نبوغش در شرارت لذت ببرید.
معرفی سایر بازیگران و شخصیت های کلیدی
سریال «رچد» پر از بازیگران اسم و رسم داره که هر کدومشون تو نقش خودشون می درخشن:
- فین ویتروک (Finn Wittrock) در نقش ادموند تالسون: برادر میلدرد که یه قاتل سریالیه و دلیل اصلی اومدن میلدرد به آسایشگاهه. ویتروک تونسته به خوبی جنون و آسیب پذیری این شخصیت رو نشون بده.
- جودی دیویس (Judy Davis) در نقش پرستار بتسی باکت: سرپرستار آسایشگاه لوسیا که رقیب اصلی میلدرده و به رفتارهای اون شک داره. بازی دیویس تو این نقش فوق العاده ست و تقابلش با پلسون دیدنیه.
- سینتیا نیکسون (Cynthia Nixon) در نقش گوندولین بریگز: یه زن مهم و تأثیرگذار تو سیاست کالیفرنیا که با میلدرد رابطه عمیقی پیدا می کنه. نیکسون تونسته به زیبایی تحول شخصیت گوندولین رو نشون بده.
- شارون استون (Sharon Stone) در نقش لنوره اوسگود: یه زن ثروتمند و مرموز که به دنبال انتقام از دکتر هانووره. حضور استون با اون چهره خاصش، به سریال ابهت خاصی می ده.
- جون جان بریونز (Jon Jon Briones) در نقش دکتر ریچارد هانوور: مدیر آسایشگاه لوسیا که یه گذشته تاریک داره و میلدرد از همین نقطه ضعف برای نفوذ به سیستم استفاده می کنه.
- سوفی اوکوندو (Sophie Okonedo) در نقش شارلوت ولز/اوندین دوکت: یه بیمار دوقطبی با شخصیت های متعدد که اوکوندو به طرز شگفت انگیزی هر دو جنبه شخصیت رو به تصویر می کشه.
- و البته بازیگران مکمل دیگه ای مثل چارلی کارور (هاک فینیگان)، کوری استول (چارلز وین رایت)، وینسنت دی اونفریو (فرماندار جورج ویلبرن) و آلیس انگلرت (پرستار دالی) که هر کدومشون به نحوی به داستان رنگ و لعاب می دن.
کالبدشکافی هنری: عمیق تر ببینیم
سریال «رچد» فقط یه داستان جذاب نیست، بلکه یه اثر هنریه که از نظر بصری و روان شناختی حرف های زیادی برای گفتن داره.
طراحی بصری و اتمسفر: ضیافتی برای چشم
یکی از قوی ترین نقاط قوت «رچد»، طراحی بصری خیره کننده اونه. رایان مورفی تو این زمینه واقعاً سنگ تموم گذاشته. سریال یه جورایی شبیه فیلم های «وس اندرسون» یا حتی «دیوید لینچ»ه، با قاب های متقارن، رنگ های زنده و دیوانه وار و یه حس نوستالژیک از دهه ۴۰ هالیوود. رنگ ها تو این سریال نقش پررنگی دارن و یه جورایی خودشون یه شخصیت مستقل به حساب میان.
مثلاً «ربکا گوزی»، طراح لباس و فشن سریال، گفته که رنگ «فیروزه ای» یه رنگ نمادین و غالب تو سریال بوده و برای شخصیت های مختلف معانی متفاوتی داشته. این رنگ می تونه نمادی از خشونت، ستم، هوس، حسادت یا حتی شر باشه. لباس های پرستار رچد و حتی ماشینش، اغلب با همین تم رنگی طراحی شدن. علاوه بر فیروزه ای، استفاده از رنگ های «سبز» و «قرمز» هم تو صحنه های خاص، خیلی معنی داره. مثلاً رنگ سبز اغلب برای نشون دادن ذهنیات شهوانی میلدرد رچد استفاده می شه، در حالی که رنگ قرمز نمادی از خشونت، ذات شیطانی و هیجانات درونیه. این تضاد بین زیبایی بصری خیره کننده و ماهیت وحشتناک و خشونت آمیز اتفاقات تو آسایشگاه، یه تجربه خیلی عجیب و غریب و جذاب رو برای مخاطب ایجاد می کنه. یعنی با اینکه صحنه ها ممکنه خیلی زیبا و آراسته باشن، ولی زیر پوستشون یه عالم ترس و جنون وجود داره.
طراحی صحنه، لباس و لوکیشن ها واقعاً عالیه. آسایشگاه لوسیا، با اون معماری خاص و فضای مرموزش، خودش یه کاراکتر حساب می شه. ماشین ها براق، لباس ها شیک و همه جزئیات با دقت زیادی انتخاب شدن تا مخاطب رو غرق تو حال و هوای اون دوران کنن. این محیط های به ظاهر استریل و عالی، یه تضاد هوشمندانه با اتفاقات وحشتناک روی پرده ایجاد می کنه و حس و حال یه فیلم ترسناک کلاسیک دهه پنجاه رو به آدم می ده.
نقد داستان و روایت: پیش درآمدی مستقل یا وابسته؟
خب، می رسیم به داستان و روایت. سوال اصلی اینجاست که «رچد» چقدر تو نشون دادن ریشه های شخصیت میلدرد رچد موفق بوده؟ و چقدر تونسته یه پیش درآمد معتبر برای فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» باشه؟
واقعیتش اینه که «رچد» بیشتر یه سریال مستقله تا یه پیش درآمد کاملاً وفادار. یعنی برای تماشای این سریال، نیازی نیست حتماً فیلم یا رمان اصلی رو دیده باشید، چون ارتباط بین این دو خیلی کمه و داستان خودش یه مسیر جدا رو دنبال می کنه. رایان مورفی یه جورایی خواسته یه کاراکتر نمادین رو برای نسل جدید زنده کنه و داستان خودش رو با الهام از اون شخصیت بسازه. این موضوع هم می تونه نقطه قوت باشه و هم نقطه ضعف. نقطه قوت از این نظر که سریال هویت خودش رو داره و مخاطب جدید رو گیج نمی کنه. نقطه ضعف هم برای طرفدارهای پروپاقرص فیلم اصلی که ممکنه از تفاوت های روایی ناراضی باشن.
سریال تو ایجاد تعلیق، درام و عناصر ترسناک خیلی موفقه. هر قسمت پر از اتفاقات غیرمنتظره و پیچش های داستانیه که مخاطب رو میخکوب می کنه. اون آزمایش های به ظاهر درمانی مثل «لُبُتومی» (برش مغز) یا «شوک درمانی» که تو آسایشگاه انجام می شه، واقعاً ترسناکن و نشون دهنده جنبه های تاریک روان پزشکی اون دورانن. بعضی ها ممکنه بگن ریتم سریال گاهی کند می شه یا بعضی از روابط شخصیتی بیش از حد ساده و غیرمنطقیه، ولی در کل، «رچد» یه تریلر روان شناختی اعتیادآوره که تو ژانر خودش حسابی می درخشه.
تحلیل روانشناختی شخصیت میلدرد رچد
خب، وقتشه بریم سراغ مغز متفکر این داستان، یعنی خود میلدرد رچد. این سریال یه جورایی یه کالبدشکافی از ذهن این کاراکتره و نشون می ده که «هیولاها چطور ساخته می شن».
میلدرد رچد یه شخصیت فوق العاده پیچیده ست. اون محصول محیطی بوده که توش بزرگ شده، قربانی آزارها و زخم های عمیق گذشته شه. سریال به خوبی نشون می ده که چطور این آسیب ها باعث شدن اون تصمیم بگیره هرگونه آسیب پذیری رو تو خودش دفن کنه و یه ظاهر سرد و بی احساس از خودش نشون بده. اون همیشه در تضاده: از یه طرف دوست داره به مردم کمک کنه، از طرف دیگه بی رحمانه اون ها رو برای رسیدن به اهدافش دستکاری و نابود می کنه. ممکنه رفتارش متناقض به نظر بیاد، ولی این تناقض کاملاً عمدیه و نشون دهنده شکاف های عمیق شخصیتی اونه. اون یه زن با احساسات و خواسته های مدفونه که دائماً در حال نوسانه، زنی که همزمان هم می خواد فرشته نجات باشه و هم می تونه به یک شیطان تبدیل بشه.
موسیقی متن و تاثیر آن
موسیقی متن سریال «رچد» هم مثل بقیه عناصرش، خیلی با اتمسفر گوتیک و روان شناختی سریال همخونی داره. از اون موسیقی های اپرایی و دراماتیک گرفته تا ملودی های تعلیق آمیز که تو صحنه های ترسناک به کار می رن، همه و همه به تقویت فضای خاص سریال کمک می کنن. موسیقی «برنارد هرمان»، آهنگساز معروف فیلم های «هیچکاک»، تو ذهن خیلی ها تداعی می شه و این هم خودش یه نقطه قویه.
دیدگاه منتقدان مطرح جهانی
در مورد «رچد»، منتقدان نظرات متفاوتی داشتن. خیلی ها بازی «سارا پلسون» و طراحی بصری سریال رو تحسین کردن. «نیکلاس باربر» از «بی بی سی آنلاین» نوشته: «طراحی های رنگارنگ سریال رچد مخاطبش رو مجذوب خودش می کنه. همه چیز، از طراحی های بی نظیر و موسیقی ای شبیه اپرای صابون برنارد هرمان گرفته تا فیلمنامه های عالی رومانسکی که کنترل دقیقی روی شخصیت ها و داستان های درهم پیچیده داره، در سر جای خود قرار داره.» اون همچنین به تصاویر ترسناک از رفتارهای روانی وحشیانه دهه ۱۹۴۰ اشاره می کنه.
«الکساندرا پولارد» از روزنامه «ایندیپندنت»، داستان رو «متفکرانه و گمراه کننده» دونسته. اما در کنار این تعریف ها، بعضی منتقدها هم از عدم انسجام داستان و اغراق بیش از حد در بعضی صحنه ها انتقاد کردن. «دارن فرانیچ» از هفته نامه «سرگرمی» گفته که «لباس های این مجموعه زیبا و مجلل اند، اما درست شبیه به داستان پرستار رچد، انگار لباس میت پوشیده اند». این نشون می ده که «رچد» یه سریالیه که ممکنه همه سلیقه ها رو راضی نکنه، ولی خب برای طرفدارهای سبک «رایان مورفی» و بازی های خوب، یه گزینه عالیه.
چرا باید «رچد» را تماشا کرد؟
اگه تا اینجا با من همراه بودید و هنوز شک دارید که «رچد» ارزش دیدن داره یا نه، بذارید یه جمع بندی سریع بکنیم.
این سریال برای کی خوبه؟ اگه از اون دسته آدم هایی هستید که عاشق سریال های درام روان شناختی، تریلرهای گوتیک و داستان های تاریک و پیچیده اید، «رچد» دقیقاً برای شما ساخته شده. اگه طرفدار «رایان مورفی» و سبک خاص و بصری خیره کننده کارهای اون هستید، یا اگه از هنرنمایی «سارا پلسون» تو نقش های پیچیده لذت می برید، این سریال رو از دست ندید.
حالا یه سوال مهم: «آیا برای تماشای رچد نیاز به دیدن فیلم اصلی «دیوانه از قفس پرید» هست؟» خب، راستش رو بخواید، نه. همونطور که گفتیم، سریال «رچد» یه داستان نسبتاً مستقله و شما رو به گذشته پرستار رچد می بره، نه اینکه ادامه یا بازسازی مستقیم فیلم باشه. یعنی بدون دیدن فیلم اصلی هم می تونید از داستان سریال لذت ببرید و اون رو کامل متوجه بشید. اما خب، اگه فیلم «دیوانه از قفس پرید» رو دیده باشید، دیدگاه کامل تری از شخصیت پرستار رچد پیدا می کنید و شاید بعضی جزئیات سریال براتون پررنگ تر و معنی دارتر بشن. پس اگه وقت دارید، دیدن فیلم اصلی هم توصیه می شه، ولی اجباری نیست.
در کل، «رچد» یه تجربه بصری و داستانی خاص و منحصر به فرده که کمتر سریالی می تونه اون رو بهتون ارائه بده. از طراحی صحنه و لباس خیره کننده گرفته تا بازی های قدرتمند و یه داستان پر از رمز و راز و خشونت پنهان، همه و همه دست به دست هم دادن تا «رچد» رو تبدیل به یه سریال جذاب و دیدنی کنن. البته اگه حساسیت بالایی نسبت به صحنه های خشن دارید، بهتره قبلش یه فکری بکنید، چون سریال تو نشون دادن بعضی جنبه های تاریک آدم ها و درمان های روانی، کاملاً بی پرده عمل می کنه.
نتیجه گیری: آینده ای در پرده ای از ابهام
در پایان، باید بگم که سریال «رچد» با اینکه شاید برای همه سلیقه ها نباشه، ولی یه تجربه تلویزیونی واقعاً ارزشمنده. این سریال نه تنها به خوبی گذشته یکی از نمادین ترین شخصیت های منفی تاریخ سینما رو به تصویر می کشه، بلکه با فضاسازی بی نظیر، بازی های قدرتمند و داستانی پر از تعلیق، مخاطب رو تا انتها با خودش همراه می کنه. «رچد» یه جورایی شبیه به یه نقاشی مدرنه: شاید اولش نفهمید دقیقاً چیه، اما هرچی بیشتر بهش نگاه کنید، جزئیات و معانی بیشتری رو توش پیدا می کنید. همین پیچیدگی ها و لایه لایه بودنشه که ارزش هنری «رچد» رو بالا می بره.
در مورد آینده سریال و فصل های بعدی، اطلاعات دقیقی وجود نداره و به نظر می رسه به خاطر مسائل مختلف (از جمله شیوع کرونا که تو رقبا هم اشاره شده بود)، ساخت فصل دوم هنوز در هاله ای از ابهامه. اما حتی همین یک فصل هم کافیه تا «رچد» خودش رو به عنوان یه تریلر اعتیادآور و از نظر بصری خیره کننده، تو ذهن مخاطب حک کنه.
به هر حال، اگه دنبال یه سریال متفاوت و عمیق هستید که هم سرگرم تون کنه و هم به فکر فرو ببره، «رچد» می تونه انتخاب خوبی باشه. حالا که این مقاله رو خوندید، به نظرتون پرستار «میلدرد رچد» یه هیولا بود یا یه قربانی که به هیولا تبدیل شد؟ دوست دارید نظرتون رو با ما در بخش نظرات به اشتراک بذارید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "سریال رچد: نقد و بررسی جامع | آیا ارزش تماشا دارد؟" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "سریال رچد: نقد و بررسی جامع | آیا ارزش تماشا دارد؟"، کلیک کنید.