خلاصه کتاب استدلال روانشناسی فروش رابرت مور | راز

خلاصه کتاب استدلال روانشناسی فروش رابرت مور | راز

خلاصه کتاب استدلال روانشناسی فروش: راز تکنیک هر معامله ( نویسنده رابرت مور )

کتاب «استدلال روانشناسی فروش: راز تکنیک هر معامله» اثر رابرت مور، یه راهنمای کامل برای هر کسیه که می خواد توی دنیای فروش حرفه ای بشه. این کتاب به شما نشون میده که چطور با فهم عمیق ذهن مشتری، نه فقط یه فروشنده، بلکه یه مشاور و همراه مطمئن برای اونا بشید و هر معامله ای رو به نفع خودتون و مشتری تموم کنید.

تا حالا فکر کردید چرا بعضی فروشنده ها همیشه موفقن و بعضی ها با اینکه خیلی تلاش می کنن، باز هم به در بسته می خورن؟ راز کارشون کجاست؟ رابرت مور، توی کتابش استدلال روانشناسی فروش: راز تکنیک هر معامله، دقیقاً همین راز رو براتون فاش می کنه. این کتاب یه جورایی نقشه راهیه که بهتون نشون میده فروش فقط یه معامله خشک و خالی پول نیست، بلکه یه بازی پیچیده روانشناختیه. اگه می خواید توی فروش از بقیه جلو بیفتید و مشتری ها رو نه فقط به خرید، بلکه به خودتون وفادار کنید، این خلاصه حسابی به کارتون میاد. اینجا قراره مهم ترین نکات و تکنیک های این کتاب رو با زبون خودمونی براتون تعریف کنم تا بتونید توی کمترین زمان، بیشترین بهره رو ازش ببرید و مهارت های فروش تون رو حسابی تقویت کنید. پس اگه وقت ندارید کل کتاب رو بخونید، نگران نباشید، چون تمام شاه کلیدها رو اینجا پیدا می کنید.

رابرت مور کیست و چرا باید به او گوش کنیم؟

رابرت مور یه اسم آشنا توی دنیای فروش و روانشناسیه. اون نه فقط یه فروشنده موفق، بلکه یه نویسنده و مشاور باتجربه است که سال هاست داره به آدما یاد میده چطور توی فروش و مذاکره، از روانشناسی به نفع خودشون استفاده کنن. رابرت مور به جای تمرکز روی «چی بفروشیم»، روی «چطور بفروشیم» و مهم تر از اون، «چرا مشتری می خره؟» تمرکز می کنه. دیدگاه اون، فروش رو از یه شغل ساده به یه علم و هنر تبدیل می کنه که اگه اصولش رو بدونی، می تونی هر محصول یا خدمتی رو به هر کسی بفروشی. اون معتقده فروشنده واقعی کسیه که روان مشتری رو می شناسه، نه فقط محصول رو. برای همین، حرفاش حسابی اعتبار داره و می تونه دیدگاه شما رو به کل عوض کنه.

مبانی روانشناسی فروش: اکسیژن کسب و کار شما

رابرت مور می گه که روانشناسی فروش فقط حرف زدن نیست. این یعنی باید بتونی نیازها و انگیزه های پنهان مشتری رو بفهمی، اون چیزایی که شاید حتی خودش هم ازشون خبر نداره. این یه درک عمیق از اون چیزیه که توی ذهن مشتری می گذره. چرا فروش این قدر مهمه؟ مور یه مثال خیلی خوب می زنه: فروش برای کسب وکار مثل اکسیژن برای انسانه. اگه اکسیژن نباشه، هیچ کس نمی تونه زنده بمونه؛ اگه فروش نباشه، هیچ کسب وکاری نمی تونه رشد کنه و حتی دووم بیاره. بدون فروش، یه شرکت نمی تونه هزینه هاش رو پوشش بده، استعدادهای جدید استخدام کنه یا توی بازار رقابت کنه. پس، اگه می خوای کسب وکارت نفس بکشه و رشد کنه، باید نفس فروش رو حسابی تقویت کنی.

5 مهارت اساسی برای فروش موفق

رابرت مور معتقده برای اینکه یه فروشنده حسابی و قهار بشی، باید 5 تا مهارت اصلی رو توی خودت پرورش بدی. اینا مثل ستون های موفقیتت هستن:

اعتماد به نفس بی نظیر (Unwavering Confidence)

اولین و شاید مهم ترین مهارت، اعتماد به نفسه. مشتری ها ناخودآگاه به کسی اعتماد می کنن که خودش به کارش و محصولش ایمان داره. اگه شما خودتون به اون چیزی که می فروشید شک داشته باشید، چطور انتظار دارید مشتری بهش اعتماد کنه؟ رابرت مور می گه اعتماد به نفس یه شبه به دست نمیاد، بلکه باید روش کار کنی. باید محصولت رو کامل بشناسی، برای هر سوالی آماده باشی و بدونی که داری یه ارزش واقعی رو به مشتری ارائه میدی.

حصول اطمینان و تأثیرگذاری (Assurance & Influence)

بعد از اعتماد به نفس، باید بتونی به مشتری اطمینان بدی و روش تاثیر بذاری. این یعنی چی؟ یعنی باید کاری کنی مشتری حس کنه انتخاب درستی داره و به شما می تونه تکیه کنه. از تکنیک های ارتباطی موثر استفاده کن؛ مثلاً زبان بدن قوی داشته باش، با چشم های مشتری ارتباط برقرار کن و با صدای محکم و واضح حرف بزن. طوری صحبت کن که انگار داری یه دوست قدیمی رو راهنمایی می کنی، نه اینکه فقط می خوای یه چیزی بهش بندازی!

گوش دادن فعال و موثر (Active & Effective Listening)

خیلی ها فکر می کنن فروش یعنی زیاد حرف زدن، اما رابرت مور می گه فروشنده بزرگ کسیه که خوب گوش میده. گوش دادن فعال یعنی فقط صداها رو نشنوی، بلکه حرف های مشتری رو بفهمی، نیازهاش رو تشخیص بدی و حتی نگرانی های پنهانش رو درک کنی. وقتی خوب گوش میدی، مشتری حس می کنه براش ارزش قائل هستی و می تونی دقیقاً اون چیزی رو که می خواد، بهش بدی. اینجوری می تونی به جای اینکه فقط محصولت رو معرفی کنی، راه حل مشکلاتش رو ارائه بدی.

برقراری روابط قوی و موثر (Building Strong Relationships)

فروش یه رابطه است، نه یه معامله یه بار مصرف. اگه می خوای فروشنده موفقی باشی، باید بتونی با مشتری هات رابطه قوی و انسانی برقرار کنی. مردم از کسانی خرید می کنن که دوستشون دارن یا بهشون اعتماد دارن. سعی کن فراتر از یه فروشنده باشی، یه دوست یا یه مشاور که مشتری می دونه می تونه روی حرفش حساب کنه. این رابطه پایدار، باعث میشه مشتری ها دوباره و دوباره به سراغت بیان و حتی شما رو به بقیه هم معرفی کنن.

خود انگیزشی دائمی (Continuous Self-Motivation)

دنیای فروش پر از چالش و رد شدنه. یه روز ممکنه همه معاملاتت موفق باشه و یه روز هم هیچی نفروشی. اینجاست که خود انگیزشی دائمی به دردت می خوره. رابرت مور میگه باید بتونی خودت رو همیشه شارژ نگه داری، از شکست ها درس بگیری و هیچ وقت ناامید نشی. برای خودت هدف های کوچیک بذار، هر روز یه چیز جدید یاد بگیر و همیشه به خودت یادآوری کن که چرا این کار رو شروع کردی. انگیزه، موتور محرکه تو توی روزهای سخته.

4 قانون طلایی فروش که هر فروشنده ای باید بداند

رابرت مور برای فروش چهار تا قانون طلایی داره که اگه رعایتشون کنی، حسابی توی کارت موفق میشی. اینا یه جورایی خط قرمزهای یه فروشنده حرفه ای هستن:

قانون 1: محصولات خود را بهتر از خودتان بشناسید

اگه محصولی که می فروشی رو مثل کف دستت نشناسی، چطور می خوای به مشتری بفروشیش؟ این قانون می گه دانش محصول از چیزی که فکر می کنی مهم تره. باید تمام جزئیات، مزایا، معایب (بله، معایب!) و حتی کاربردهای پنهان محصولت رو بدونی. اگه مشتری سوالی پرسید و تو نتونستی جواب بدی، اعتمادش رو از دست میده. پس قبل از اینکه بری سراغ مشتری، حسابی روی محصولت مسلط شو. فکر کن داری یه امتحان درباره محصولت میدی و باید نمره ۲۰ بگیری!

قانون 2: به چشم انداز (مشتری بالقوه) خود احترام بگذارید

مشتری، پادشاهه! رابرت مور روی این موضوع خیلی تاکید داره. یعنی چی؟ یعنی باید به مشتری هات احترام بذاری، حتی اگه نخریدن. بهشون فشار نیار، حرفشون رو قطع نکن و بهشون فرصت بده تا فکر کنن. اصول مشتری مداری رو رعایت کن. اگه مشتری حس کنه بهش احترام گذاشتی، حتی اگه اون لحظه خرید نکنه، احتمالش هست که بعداً برگرده یا شما رو به بقیه معرفی کنه. یادت باشه، روابط خوب، سرمایه اصلی تو توی فروشه.

قانون 3: مهربان و راستگو باشید

شاید فکر کنی توی فروش باید زرنگ باشی و از هر ترفندی استفاده کنی. اما رابرت مور می گه صداقت و اخلاق حرف اول رو می زنن. یه فروشنده راستگو و مهربون، اعتماد مشتری رو جلب می کنه. دروغ گفتن یا اغراق کردن درباره محصول، ممکنه همون لحظه یه فروش رو به سرانجام برسونه، اما رابطه ات رو با مشتری برای همیشه خراب می کنه. هیچ کس دوست نداره حس کنه فریب خورده. پس، همیشه صادق باش و به مشتری، همون طور که دوست داری باهات رفتار بشه، رفتار کن.

قانون 4: موردپسند باشید

راستش رو بخوای، مردم از کسانی خرید می کنن که ازشون خوششون میاد. این قانون میگه باید بتونی جذابیت شخصی و حرفه ای داشته باشی. این یعنی خوش رو باشی، لبخند بزنی، مؤدب باشی و یه جوری با مشتری ارتباط بگیری که حس راحتی و نزدیکی کنه. مردم با کسانی معامله می کنن که ازشون انرژی مثبت می گیرن. پس، روی روابط عمومیت کار کن، شوخ طبع باش (البته به جا و به اندازه!) و سعی کن یه جورایی خودمانی و دوست داشتنی باشی.

پازل تصمیم گیری مشتری: 11 اصل اساسی

اگه بتونی بفهمی مشتری توی ذهنش چی می گذره، نصف راه رو رفتی. رابرت مور معتقده برای موفقیت توی فروش، باید ذهن مشتری رو درک کنی. چرا آدما خرید می کنن؟ چطور فکر می کنن؟ این ۱۱ اصل بهت کمک می کنه تا پازل تصمیم گیری مشتری رو حل کنی و بدونی توی هر مرحله باید چیکار کنی.

افراد عاطفی تصمیم می گیرند، سپس با حقایق توجیه می کنند.

این شاید مهم ترین اصل باشه. آدما اول با احساسشون یه تصمیم می گیرن و بعد سعی می کنن با منطق و دلیل، اون تصمیم رو برای خودشون توجیه کنن. پس تمرکزت رو روی تحریک احساسات مشتری بذار. بهش بگو این محصول چه حسی بهش میده، چه مشکلاتی رو حل می کنه و چه زندگی بهتری رو براش می سازه. بعداً می تونی با آمار و ارقام و ویژگی ها، تصمیم احساسیش رو تقویت کنی.

مردم خودمحور و خودخواه هستند.

قبول کنیم یا نه، آدما اول به خودشون فکر می کنن. مور می گه وقتی داری محصولی رو معرفی می کنی، به جای اینکه از ویژگی های محصول حرف بزنی، روی سود و مزایایی که برای مشتری داره تمرکز کن. بهش بگو این محصول برای شما این کار رو می کنه… یا با این محصول شما این نتیجه رو می گیرید…. مشتری دنبال اینه که بدونه این محصول چه دردی ازش دوا می کنه یا چه منفعتی بهش می رسونه.

مردم به دنبال ارزش هستند.

مشتری ها دنبال ارزشن، نه فقط قیمت پایین. ارزش یعنی اینکه چیزی که می خرن، بیشتر از پولی که میدن براشون سود و منفعت داشته باشه. پس تمرکزت رو روی ارزش آفرینی بذار، نه فقط کم کردن قیمت. به مشتری نشون بده که محصول تو چقدر می تونه زندگی یا کسب وکارش رو بهتر کنه، چقدر در آینده براش پس انداز ایجاد می کنه یا چقدر کیفیت زندگیش رو بالا می بره.

مردم دوست دارند خرید کنند.

جالبه نه؟ مور میگه آدما ذاتاً دوست دارن خرید کنن، اما از اینکه «بهشون چیزی فروخته بشه» متنفرن. این یعنی چی؟ یعنی جو خرید رو لذت بخش کن. به جای اینکه فشار بیاری و اصرار کنی، کاری کن مشتری حس کنه خودش داره انتخاب می کنه و تو فقط داری کمکش می کنی بهترین انتخاب رو داشته باشه. اونا دنبال این حس خوب خریدار بودنن، نه این حس که یه فروشنده چیزی رو بهشون تحمیل کرده.

مردم به طور طبیعی مشکوک هستند.

آدما ذاتاً شکاکن، به خصوص وقتی پای پول درمیون باشه. پس سعی کن اعتماد مشتری رو جلب کنی. چطور؟ با صداقت، ارائه اطلاعات دقیق، نشان دادن نظرات مثبت بقیه مشتریان و حتی اگر لازم شد، ارائه گارانتی یا تضمین بازگشت وجه. هرچی شفاف تر باشی، کمتر شک و شبهه براشون پیش میاد.

مردم همیشه به دنبال چیزی هستند.

هر مشتری ای که سراغ تو میاد، داره دنبال یه چیزی می گرده؛ یه راه حل، یه بهبود، یه تجربه جدید. مور می گه باید بفهمی مشتری دقیقاً دنبال چیه و محصولت رو به عنوان راه حل اون نیاز ارائه بدی. حتی اگه خودش هم ندونه دقیقاً چی می خواد، تو با سوالات درست و گوش دادن فعال، می تونی نیازش رو کشف کنی.

افراد به دلیل راحتی و انحصار بودن، مستقیماً خرید می کنند.

آدما تنبلن! دوست دارن کارها راحت باشه و اگر چیزی خاص و منحصر به فرد باشه، بیشتر جذبش میشن. پس، روی راحتی فرآیند خرید و ویژگی های منحصر به فرد محصولت تاکید کن. بهشون بگو چقدر راحته که این محصول رو داشته باشن، چقدر فرآیند خرید آسونه و چقدر محصولت خاصه و نظیرش توی بازار نیست.

مردم دوست دارند آن را ببینند، لمس کرده، بشنوند، بوئیده، یا بچشند.

حس ها توی تصمیم گیری خیلی مهمن. اگه مشتری بتونه محصولت رو تجربه کنه، احتمال خریدش خیلی بالا میره. مور می گه تا جایی که ممکنه، تجربه حسی از محصول رو فراهم کن. اگه محصول فیزیکیه، بذار لمسش کنن. اگه خدماتیه، یه دمو یا دوره آزمایشی ارائه بده. هرچی تجربه واقعی تر باشه، تصمیم گیری راحت تره.

اکثر مردم دنباله رو بقیه هستند (اثبات اجتماعی).

آدما دوست دارن کاری رو بکنن که بقیه هم انجام میدن. این همون اثبات اجتماعیه. اگه ببینی یه رستوران شلوغه، به احتمال زیاد کیفیتش خوبه. توی فروش هم همینه. نظرات مثبت مشتریان قبلی رو نشون بده، بگو چند نفر این محصول رو خریدن، یا اگه برندهای معروفی ازت خرید کردن، اسمشون رو بیار. اینجوری مشتری حس می کنه داره انتخاب درستی می کنه، چون بقیه هم همین کار رو کردن.

چشم انداز فروش برای تصمیم گیری های آن ها ضروری است (نیاز به اطلاعات).

مشتری ها برای تصمیم گیری نیاز به اطلاعات دارن. مور میگه وظیفه تو اینه که اطلاعات دقیق و کافی بهشون بدی، اما نه اونقدر زیاد که سردرگم بشن. به سوالاتشون کامل جواب بده، اما از اصطلاحات تخصصی دوری کن. اطلاعات باید واضح، مفید و به درد بخور باشن.

چشم انداز فروش نیاز به یک ارتباط انسانی با فروشنده دارد.

این همونیه که قبلاً گفتیم. مشتری ها از یه ربات خرید نمی کنن؛ اونا دنبال ارتباط انسانی هستن. یه فروشنده که بتونه باهاشون صمیمی بشه، حرفشون رو بفهمه و بهشون اهمیت بده. این ارتباطه که باعث میشه مشتری حس راحتی کنه و بهت اعتماد کنه.

فروش فقط یه معامله خشک و خالی پول نیست، بلکه یه بازی پیچیده روانشناختیه که اگه اصولش رو بدونی، می تونی هر محصول یا خدمتی رو به هر کسی بفروشی.

6 عامل تأثیرگذاری و متقاعدسازی

رابرت مور توی کتابش، شش تا از مهم ترین اصول متقاعدسازی و تأثیرگذاری رو توضیح میده که هر فروشنده ای باید اینا رو تو کَفش داشته باشه. اینا یه جورایی ابزارهایی هستن که بهت کمک می کنن مشتری رو به سمت تصمیم خرید سوق بدی:

متقابل (Reciprocity)

این اصل خیلی ساده اس: اگه شما به کسی چیزی بدی، اون حس می کنه باید یه کاری برات بکنه. این «بده بستان» ناخودآگاه توی ذهن آدما هست. مور میگه قبل از اینکه چیزی بخوای، یه چیزی بده. مثلاً یه مشاوره رایگان، یه نمونه رایگان از محصولت، یه اطلاعات ارزشمند، یا حتی یه لبخند واقعی و یه رفتار خوب. وقتی مشتری حس می کنه چیزی از تو گرفته، بیشتر مایل میشه به حرفات گوش بده و اگه لازم شد، ازت خرید کنه.

تعهد و ثبات (Commitment & Consistency)

آدما دوست دارن با حرف ها و تصمیمات قبلی شون سازگار باشن. اگه یه نفر یه تعهد کوچیک بده، بعداً بیشتر مایل میشه به تعهدات بزرگ تر عمل کنه. مور پیشنهاد میده از مشتری ها بخوای اول یه قدم کوچیک بردارن. مثلاً بپرسی این ویژگی به دردتون می خوره؟ یا مایلید یه بار امتحانش کنید؟ وقتی یه بله کوچیک ازش گرفتی، راه برای بلههای بزرگ تر باز میشه.

تمایل (Liking)

قبلاً هم گفتیم: آدما از کسانی خرید می کنن که دوستشون دارن. این اصل روی جذابیت شخصی و رابطه ای که با مشتری برقرار می کنی، تاکید داره. اگه مشتری حس کنه شما شبیهشی، یا ازت خوشش میاد، یا باهاش مهربون و صادقی، احتمال خریدش بیشتر میشه. پیدا کردن نقاط مشترک، تعریف از مشتری (البته صادقانه!) و نشون دادن همدلی، می تونه حس تمایل رو ایجاد کنه.

اقتدار (Authority)

مردم به کسانی گوش میدن که متخصص و مرجع باشن. این اصل میگه تخصص و اعتبار تو می تونه روی تصمیم مشتری تاثیر بذاره. چطور اقتدارت رو نشون بدی؟ با دانش کامل محصولت، با ارائه اطلاعات دقیق، با داشتن مدارک یا افتخارات مرتبط، یا حتی با ظاهر و پوشش حرفه ای. نشون بده که توی حوزه کاریت، صاحب نظری.

اثبات اجتماعی (Social Proof)

این همون چیزیه که توی مردم دنباله رو بقیه هستند توضیح دادیم. آدما دنباله رو جمعن و دوست دارن ببینن بقیه چیکار کردن. مور میگه از قدرت توصیفات، نظرات مثبت مشتریان قبلی، آمار فروش بالا و داستان موفقیت بقیه استفاده کن. وقتی مشتری ببینه که خیلی های دیگه از محصول تو راضی بودن، خیالش راحت تر میشه و راحت تر تصمیم به خرید می گیره.

کمیابی (Scarcity)

این اصل میگه چیزی که کمیاب باشه، با ارزش تر به نظر میرسه. اگه مشتری حس کنه فرصت داره از دستش میره، زودتر تصمیم می گیره. مور میگه از محدودیت های زمانی یا تعدادی استفاده کن (البته صادقانه!). مثلاً این تخفیف فقط تا امشبه، فقط چند تا از این محصول باقی مونده یا این بسته ویژه فقط برای ده نفر اوله. این حس کمیابی، می تونه مشتری رو به اقدام فوری ترغیب کنه.

تکنیک های بستن معامله: هنر نهایی فروش

یکی از مهمترین و شاید هیجان انگیزترین بخش های فروش، بستن معامله است. خیلی از فروشنده ها همه مراحل رو خوب میرن، اما توی لحظه آخر، نمی تونن مشتری رو به خرید نهایی ترغیب کنن. رابرت مور توی کتابش، کلی تکنیک برای بستن معامله یاد میده که اگه یادشون بگیری، می تونی فروش هات رو حسابی بالا ببری. بستن معامله نقطه اوج تلاشه و نشون میده که فروشنده چقدر حرفه ایه.

چرا بستن معامله مهمترین مرحله است؟

بستن معامله یعنی تبدیل یه احتمال به واقعیت. یعنی تمام اون صحبت ها، معرفی ها و مذاکره ها، حالا قراره به پول و درآمد تبدیل بشن. اگه مشتری به مرحله بستن نرسه، همه تلاش های قبلی بی نتیجه می مونه. برای همین، این مرحله قلب فرایند فروشه.

انواع تکنیک های بستن معامله (با توضیح و مثال های کاربردی)

مور تکنیک های زیادی رو برای بستن معامله معرفی می کنه که اینجا به چند تاش اشاره می کنیم:

  • وعده بستن قرارداد (The Promise Close): توی این تکنیک، شما به مشتری یه وعده کوچیک میدی که بعد از خرید به دستش میاد. مثلاً اگر همین الان سفارش بدید، قول میدم تا فردا براتون ارسالش کنیم. این وعده می تونه مشتری رو ترغیب کنه.
  • آزمون بستن قرارداد (The Trial Close): این تکنیک برای سنجش آمادگی مشتری برای خرید استفاده میشه. یه سوال فرضی می پرسی که اگه جواب بده، یعنی آمادست. مثلاً اگر این ویژگی رو اضافه کنیم، آماده خرید هستید؟ یا اگه قیمت رو اوکی کنیم، کی می تونید کار رو شروع کنید؟
  • بستن قرارداد به شیوه بنجامین فرانکلین (Benjamin Franklin Close): توی این روش، از مشتری می خوای یه لیست از مزایا و معایب خرید محصولت تهیه کنه. معمولاً با راهنمایی تو، کفه مزایا سنگین تر میشه و تصمیم گیری براش آسون تر میشه.
  • قدرت پیشنهاد بستن قرارداد (The Power of Suggestion Close): اینجا تو با کلمات و سوالاتت، مشتری رو به سمت خرید هل میدی. مثلاً به جای اینکه بپرسی می خرید؟، می پرسی کدوم رنگ رو ترجیح میدید، آبی یا قرمز؟ یا چه تاریخی برای نصب براتون مناسبه؟ اینجوری فرض می کنی که مشتری تصمیم به خرید گرفته.
  • خلاصه بستن (The Summary Close): توی این روش، تمام مزایا و ویژگی های محصول رو که مشتری بهشون علاقه نشون داده بود، توی یه خلاصه کوتاه براش مرور می کنی و بعد ازش می خوای تصمیم نهایی رو بگیره. پس با این حساب، شما یه محصول با گارانتی ۵ ساله می خواید که مصرف انرژیش کمه و خدمات پس از فروش عالی داره. درسته؟ پس چطور براتون ثبتش کنیم؟
  • دعوای بستن قرارداد (The Assumptive Close): این تکنیک بر این فرضه که مشتری تصمیم به خرید گرفته و تو فقط مراحل بعدی رو پیش می بری. حالا فقط کافیه اطلاعات رو تکمیل کنید. یا قرارداد رو براتون ارسال کنم؟
  • بستن دکمه داغ (The Hot Button Close): دکمه داغ اون چیزیه که برای مشتری از همه مهم تره. توی این تکنیک، وقتی مشتری به یه ویژگی یا مزیت خاص خیلی واکنش مثبت نشون داد، روی همون تاکید می کنی و ازش می خوای که خرید رو قطعی کنه. چون این قابلیت برای شما خیلی مهمه و محصول ما این رو به بهترین نحو ارائه میده، فکر نمی کنید وقتشه که سفارش رو نهایی کنیم؟
  • بستن قرارداد سگ های تزئینی (The Puppy Dog Close): اسمش کمی عجیبه، ولی کاربردش اینه که به مشتری فرصت بدی محصول رو برای یه مدت کوتاه امتحان کنه، بدون هیچ تعهدی. این محصول رو برای سه روز ببرید و استفاده کنید، اگه خوشتون نیومد، پسش بیارید. چون آدما به چیزی که باهاش انس بگیرن، دل می بندن، معمولاً برنمی گردوننش.

چگونگی پاسخ به سوال این قلم را به من بفروش

این سوال معروف توی فیلم گرگ وال استریت هم مطرح شد و یه آزمون کلاسیکه برای فروشنده ها. رابرت مور می گه بهترین راه پاسخ به این سوال، اینه که به جای فروش قلم، نیاز مشتری رو پیدا کنی.

اولین قدم اینه که سوال بپرسی: چرا به قلم نیاز دارید؟ اخیراً از چه نوع قلمی استفاده می کردید؟ برای چه کاری می خواید ازش استفاده کنید؟

وقتی نیاز رو فهمیدی، مثلاً فهمیدی که مشتری برای امضای قراردادهای مهم به یه قلم لوکس و روان نیاز داره، اون وقته که می تونی بگی: این قلم نه تنها فوق العاده روان می نویسه و امضاهاتون رو خاص می کنه، بلکه حس قدرت و اعتبار رو بهتون میده. با این قلم، هر قراردادی رو محکم تر امضا می کنید.

مور تاکید می کنه که فروشنده موفق، اول گوش میده، بعد نیاز رو پیدا می کنه و بعد راه حل ارائه میده. هیچ وقت مستقیم سراغ فروش محصول نرو!

مقایسه فروشنده ضعیف و فروشنده بزرگ

رابرت مور توی کتابش یه مقایسه جالب بین فروشنده ضعیف و فروشنده بزرگ انجام میده:

  • فروشنده ضعیف:

    • فقط درباره محصولش حرف می زنه.
    • فقط به دنبال بستن معامله است.
    • از مشتری مداری و ایجاد رابطه فرار می کنه.
    • زود ناامید میشه و انگیزه خودشو از دست میده.
    • فقط به قیمت فکر می کنه.
    • منتظر مشتری می شینه.
  • فروشنده بزرگ:

    • درباره نیازها و مشکلات مشتری حرف می زنه و چطور محصولش اون ها رو حل می کنه.
    • به دنبال ایجاد ارزش و حل مشکل مشتری است.
    • رابطه طولانی مدت با مشتری ایجاد می کنه و بهش اعتماد میده.
    • همیشه خودباور و با انگیزه است، حتی بعد از شکست.
    • روی ارزش و منافع محصول تاکید می کنه، نه فقط قیمت.
    • فعالانه دنبال فرصت ها و مشتری های جدید می گرده.

رابرت مور میگه باید بتونی خودت رو همیشه شارژ نگه داری، از شکست ها درس بگیری و هیچ وقت ناامید نشی. انگیزه، موتور محرکه تو توی روزهای سخته.

کاربرد عملی: چگونه آموخته های این کتاب را در فروش خود پیاده سازی کنیم؟

خب، حالا که این همه چیز یاد گرفتیم، چطور اینا رو توی دنیای واقعی اجرا کنیم؟ رابرت مور فقط تئوری نمی ده، بلکه راهکارهای عملی هم داره:

  • قدم به قدم برو جلو: سعی نکن یهو همه این تکنیک ها رو پیاده کنی. از یکی شروع کن، مثلاً گوش دادن فعال. تمرین کن تا توی اون ماهر بشی، بعد برو سراغ مهارت بعدی.
  • محصولت رو زندگی کن: خودت اولین و بزرگترین طرفدار محصولت باش. اگه خودت بهش ایمان نداشته باشی، نمی تونی به بقیه بفروشیش.
  • همیشه یاد بگیر: دنیای فروش همیشه در حال تغییره. کتاب بخون، سمینار برو، از بهترین ها الگوبرداری کن و هیچ وقت از یادگیری دست نکش.
  • بازخورد بگیر: از مدیرت، همکارانت، یا حتی مشتری ها بخواه که بهت بازخورد بدن. بدون بازخورد، نمی تونی پیشرفت کنی.
  • تمرین کن، تمرین کن، تمرین کن: فروش مثل هر مهارت دیگه ای، نیاز به تمرین داره. نقش بازی کن، جلوی آینه تمرین کن، و هر فرصتی رو برای صحبت با مشتری ها غنیمت بشمار.
  • به رفتار مشتری ها دقت کن: هر مشتری یه درس جدید بهت میده. به زبون بدنشون، سوالاتشون و حتی تردیدهاشون دقت کن تا بتونی بهتر درکشون کنی.

نتیجه گیری

کتاب استدلال روانشناسی فروش: راز تکنیک هر معامله از رابرت مور، واقعاً یه گنجینه برای هر کسیه که توی حوزه فروش کار می کنه یا حتی فقط می خواد مهارت های ارتباطیش رو تقویت کنه. مور به ما یاد میده که فروش، فقط یه مهارت برای پول درآوردن نیست؛ یه علم و هنره که با شناخت عمیق روان مشتری، به اوج می رسه.

اگه می خوای یه فروشنده موفق و بزرگ باشی، باید از «فروشنده ضعیف» به «فروشنده بزرگ» تبدیل بشی. این یعنی باید روی خودت کار کنی، مهارت هات رو تقویت کنی، صداقت و اخلاق رو سرلوحه کارت قرار بدی و همیشه انگیزه داشته باشی. یادت باشه، مهم ترین ابزار تو، نه محصولت، بلکه خود تو و توانایی هاته توی ارتباط با آدم ها.

این خلاصه، یه نقشه راه کلی بود. اگه حس می کنی این ایده ها به دردت می خورن و می خوای عمیق تر یاد بگیری، پیشنهاد می کنم حتماً خود کتاب رابرت مور رو هم بخونی تا با جزئیات بیشتر و تمرینات عملی تری آشنا بشی. اما همین حالا هم می تونی با به کارگیری این نکات، تغییرات بزرگی توی نتایج فروش خودت ببینی و از یه فروشنده عادی، به یه سلطان فروش تبدیل بشی! موفق باشید!

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب استدلال روانشناسی فروش رابرت مور | راز" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب استدلال روانشناسی فروش رابرت مور | راز"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه